زندگی
 
زندگی گل زردى است بنام غم ××× رنگسرخیست

بنام عشق ××× فریاد بلندیست بنام آه ×××

مروارید غلطانیست بنام اشک ××× وآینه ایست

بنام دل


مرا بخوان ای نا آشنا

مرا بخوان ای نا آشنا کز صدایت اشکهای گرم چشمان غم آلودمبر

گونه های سردم ببارد مرا بخوان که از آوای موسیقی صدایت دل

زنگزده ام رنگی بگیرد وان قلب زندانی ام شوق آزادی را در

صدایت ادراک کند ای نا آشنای گمنام که تو رااز حس آزادی بخش

صدایت می شناسم مرا بخوان به امید روزی که صدایت بتواند توهم

یک خواب کودکانه را از میان ببرد ای نا آشنا

تبانی دل
 
آمد و آرام در دلم جا گرفت.این دشت سرخ را زیبا

ز ما گرفت.چشم او سرچشمه نگاه دل شد. نیاز

دل راه و رسم او شد.دل تبانی کرد و از ما دل

گرفت.راه بر ما بست و راه خود گرفت. ای دل تو

دریای خروشانی دمادم. منم آن کشتی

بشکسته درهم.اگر آرام گیری یاد آری. مرا در

بستر دریا نذاری. ×/×/×/