بوی مادر
به شبهای جدایی گاه و بیگاه
به گوشم می رسید اوای مادر
به چشمم جلوه ای دارد شبانگاه
جمال مادر و رویای مادر
خداوندا میان بندگانت
کسی هرگز نگیرد جای مادر
زشادی جان بر افشانم به پایش
اگر یکدم ببینم روی مادر
به هر گل در چمن دل می سپارم
که از گلها بجویم بوی مادر
چو تنها می نشینم با غم خویش
دلم پر می گشاید سوی مادر
اگر در باغ باشم بی رخ او
گل اشکم به چشم تر نشیند
خوشا فرزند خوشبختی که چون گل
به زیر سایه ی مادر نشیند
شفق دور از رخ مهتابی او به چشمم تا سحر اختر نشیند