چه بی صداقدم

بر روی تکه های قلب من گذاشته ای

 

آرام برگرد

 

من نمی خواهم

 

این تکه تکه ها

 

پاهای تو را زخمی کند

 

تا قلب تو به درد آید

 

که من خود زخمی این تکه ها هستم

 

و هرگز

 

این درد را برای تو نمی خواهم

 

هرگز




به او بگویید برگرد

نظرات 52 + ارسال نظر
دیانا دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:19 ب.ظ http://justkhodam.blogsky

سلام
کاش میدونستم چرا دیگه اینجا نمینویسی

آرزو ( حضرت عشق ) جمعه 26 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:05 ق.ظ http://just-my-love.blogfa.com

زندگی چیدن سیبی است که باید چید و رفت

زندگی تکرار پاییز است که باید دید و رفت

زندگی رودی است ، جاری ، هر که آمد

کوزه ای شادمان پر کرد و مشتی آب نوشید و رفت

قاصدک ، این کولی خانه به دوش

روزگار کوچه گردیهای خود را زندگی نامید و رفت

سلام دوست عزیز.. امیدوارم که حالت خوب باشه .. من آپ بیدم خوشحال میشم بیای پیشم.. قربونتون آرزو ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد