چشم من روشن


اخر ای دوست ، نخواهی پرسید


که دل از دوری رویت چه کشید؟؟


سوخت در اتش و خاکسترشد


وعده های تو به دادش نرسید


داغ ماتم شد و بر سینه نشست


اشک حسرت شد و بر خاک چکید


ان همه عهد فراموشت شد؟


چشم من روشن ، روی توسپید


جان به لب امده در ظلمت غم


کی به دادم رسی ای صبح امید


اخر این عشق مرا خواهد کشت


عاقبت داغ مرا خواهی دید


نظرات 2 + ارسال نظر
rowshan پنج‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 03:40 ب.ظ

khily bahal bodesh omid varam ke hamishe movafagh va moayad bashy , man khily dost daram ke behtar az inaro azat bebinam

تنهاتر از سکوت یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 04:07 ب.ظ

سلام
من که خیلی از این شعر لذت بردم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد