عشق و دیوونگی ....
یه روزی عشق و دیوونگی و محبت و فضولی داشتند
قایم موشک بازی می کردند تا نوبت به دیوونگی رسید
دیوونگی همه رو پیدا کرد اما هر چه گشت اثری ازعشق
نبود فضولی متوجه شد که عشق پشت یک بوته ی گل سرخ
قایم شده و دیوونگی رو خبر کرد و دیوونگی یک خار بزرگ
برداشت و در بوته ی گل سرخ فرو کرد صدای فریاد عشق
بلند شد وقتی همه به سراغش رفتند دیدند چشماش کور شده
و دیوونگی که خودش را مقصر می دونست تصمیم گرفت
همیشه عشق رو همراهی کنه و از اون روز به بعد وقتی که عشق به
سراغ کسی می ره چون کوره بدی های معشوق شو نمی بینه
و دیوونگی هم همیشه در کنارشه
سلام خوبی؟
وب لاگ قشنگی داری به منم سر بزن
با تبادل لينک موافقی
تا بعد خدانگهدار
سلام
منو یه زمانی میشناختی و من قدرتو ندونستم موضوع مال خیلی وقت پیش ولی دیگه تو منو میشناسی نه من تورو
راستی فریدون مشیری هم واقا شعرای قشنگی رو داره
وب لاگ قشنگی داری امیدوارم موفق باشی و یه چیزی هیچ وقت از طرف دیگران حرف نزن شاید اون خیلی خاطرت رو میخواد
آن روز که توسن فلک زین کردند آرایش مشتری و پروین کردند
این بود تقدیر ما زدیوان بلا ما را چه گنه سرنوشت ما این کردتد
قربانت خداحافظ
salam aziz
omidvaram kho0b bashid baba shoma mitarsid
khodeto0no moarefi konid har ki nazar mide
nemido0nam mod shode minvise gharibe khob
agar ham vaghan man nemishnasameto0n bazam
emaileto0no ba esmeto0no bezarid rasti harfatam
aslan man nafahmidam chon nemido0nam ki hasti
darzemn man az janebe kasi harf nemizanam agaram
bezanam be harfam motmaenam mamno0n az in ke nazare
gongo mobham dadid tanx & babye
سلام
منو یه زمانی میشناختی و من قدرتو ندونستم موضوع مال خیلی وقت پیش ولی دیگه تو منو میشناسی نه من تورو
راستی فریدون مشیری هم واقا شعرای قشنگی رو داره
وب لاگ قشنگی داری امیدوارم موفق باشی و یه چیزی هیچ وقت از طرف دیگران حرف نزن شاید اون خیلی خاطرت رو میخواد
آن روز که توسن فلک زین کردند آرایش مشتری و پروین کردند
این بود تقدیر ما زدیوان بلا ما را چه گنه سرنوشت ما این کردتد
قربانت خداحافظ