عشق یعنی........
 
عشق یعنی سرزمین پاک من عشق یعنی لحظه بیداد

من عشق یعنی لیلی و مجنون شدن عشق یعنی

وامق و عذرا شدن عشق یعنی مسجد الاقصی من

عشق یعنی کودک فردای من عشق یعنی کلبه دل

ساختن در قمار زندگی جان باختن عشق یعنی

چشمهای پر ز خون درد و غم یکجا بهم آمیختن

عشق یعنی دردهای بیشمار گریه کردن, سوختن,

افروختن عشق یعنی کعبه اسرار من عشق یعنی

مخزن الاسرار من

عشق

عشق من سکوت سرد نگاهی است در امتداد جاده

تاریک زندگی . عشق من آسمانی از تنهاییهای

خیال است عشق من آسمانی بارانی بدون رنگین

کمان عشق من کوههایی سر به فلک کشیده از

غرور تو عشق من تابلویی از بی وفاییهای تواست

عشق من خاطره ای از اشک چشمان توست که

لحظه ی چکیدن آن زندگی در آن نمایان می شود

عشق من لبخند گمشده ای است در میان شکوفه

های بهاری عشق من قلب شکسته ای است در

پشت میله های تردید زندگی

یه کاغذ خط خطی دیگه از من ،

هر آغازی پایانی دارد و هر پایان را آغازیست.......
امیدوار بودم این پایان ، بین من و تو جدایی نیافکند.
اما انگار که این پایان اغاز سفریست ....
سفری تا بینهایت......
هر سفر را آغازیست و آغاز سفرم پایان حرف من با توست......
ولی همیشه احتمال بازگشت هست......بازگشت به سوی تو.....
گرچه مرا نخواستی.......گرچه از تو نبودم........و نخواهم بود.......
هرگز..........